اما پاسخ به این شبهه که: زمان برگزاری شورا انسان را به شک میاندازد که توطئه ای از سوی ابوبکر و عمر بوده است: باید گفت: اتفاقا چیزی که بین شیعه و سنی مشترک است این است که ابوبکر و عمر از برپایی شورا در سقیفه (توسط انصار) مطلقا بی خبر بوده اند و این موضوع به ایشان اطلاع داده می شود و سپس ایشان خود را به سقیفه می رسانند و به جمع انصار ملحق می شوند. پس این چگونه توطئه ای بوده که خود ایشان از آن بی خبر بوده اند؟؟!!! پس تعیین و برگزاری شورای سقیفه، توسط حضرت ابوبکر و حضرت عمر نبوده است. می بینید که چنانچه بدون تعصب به واقعیات بنگرید همه چیز خیلی واضح و روشن است، و البته چنانچه با عینک شک و بدبینی به اصحاب نگاه کنید سر انجامی همچون شیعیان پیدا می کنید.
متاسفانه عوام شیعه زندگانی خویش را در انتظار ظهور مهدی سپری می کنند و همگی در این آرزو می میرند و هیچگاه این ظهور را نمی بینند و زمانی هم که نزد دکانداران مذهبی خویش می روند و علت غیبت طولانی مهدی را جستجو می کنند با جوابهای ایشان قانع می شوند و تصور می کنند علت غیبت مهدی همین موارد بوده است و به همین خاطر و هیچگاه بیدار نمی شوند. در اینجا یک سری از علتهای غیبت امام زمان را مطرح می کنیم، چونکه علمای مدعی تشیع برای غیبت طولانی او دلایلی را ذکر می کنند که البته همگی آنها بی پایه و اساس هستند و نزد خردمندان ارزشی ندارد:
آن کسی که قیام مسلحانه کرد مختار بود و شاه اسماعیل خونخوار و نه امام حسین! و شیعیان ولایت فقیه نیز شیعه مختار و شاه اسماعیل هستند و نه شیعه امام حسین . آری حسین کسی بود که اگر هم در راه عقیده اش جنگید و شهید شد شب قبل به همه گفت می توانید بروید زیرا مانند برادرش حسن و پدر بزرگوارش علی برای جان و شخصیت انسانها کرامت و ارزش قائل بود ولی شما مدعیان تشیع یک ملت 80 میلیون نفری را مسخره آمال و عقائد خرافاتی خودتان کرده اید ، ملتی که هر روز بیشتر از روز قبل در زیر فشار تحریم ها و فقر و تورم و گرانی در حال نابود شدن است و این برای شما ذره ای اهمیت ندارد، مهم فقط بسط خرافات و اندیشه فرعونی و بنده پرور ولایت مطلقه فقیه در سطح جهان می باشد و بس . . . آری ما نیز مانند شما قبول داریم که شیعه علی در بهشت است ولی آقایان محترم، شیعه و پیرو واقعی علی و حسین در بهشت است و نه شیعه یزیدها و مختارها و شاه عباس ها و مجلسی ها . . . . وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴿٢٢٧﴾ سوره الشعراء . . .
پاسخ به شبهه: در ابتدا باید گفت که علمای شیعه در گفتار خویش دچار تناقض گویی شدیدی شده اند. چون از طرفی این خواص را اشخاصی بی ایمان و ترسو معرفی می کنند که دارای نفاق بوده اند و در جنگها فرار می کرده اند و همیشه نیز مورد توبیخ نبی اکرم بوده اند، ولی ناگهان در اینجا ایشان جزو خواص امت می شوند و چشم و گوش امت نیز بسوی ایشان معطوف می گردد.
طباطبایی از علمای تشیع در تفسیر آیه شریفه ثم بدا لهم من بعد ما… (یوسف آیه ۳۵) چنین آورده که: بدا ظهور رأیی بعد از نبودنش است و بدا لی فی الامر کذا یعنی در آن برای من رای جدیدی ظاهر شد (ر.ک: طباطبایی، المیزان، نشر جامعه، مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا، ج۱۱، ص ۱۶۹) در منابع روایی تشیع احادیثی در مورد بداء آورده شده است. احادیث امامت موسی بن جعفر و سلب امامت از اسماعیل بن جعفر از مصادیق بداء است: ما بدا لله فی شی کما بدا له فی اسماعیل ابنی. (ر.ک: صدوق، الاعتقادات، نشر دار المفید، بیروت، ۱۴۱۴، ص ۲۰) یعنی: برای خدا در هیچ چیز بدا حاصل نشد مانند آنچه در اسماعیل پسرم واقع شد.