اعتقاد به بداء از موضوعات بسیار مهم و مورد تاکید مکتب تشیع است که از جانب امامان اهمیت زیادی به آن داده شده است. لفظ بداء از مصدر بدو و به معنای ظاهر گشتن و پیدا شدن است. بداء به معنای ظهور در مورد وجود یافتن رأیی که قبلا موجود نبوده نیز استعمال می شود.
بداء در قرآن نیز به همین معنا آمده است:
– ﴿وَلَوۡ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦ مِن سُوٓءِ ٱلۡعَذَابِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِۚ وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مَا لَمۡ یَکُونُواْ یَحۡتَسِبُونَ﴾ [الزمر: ۴۷] یعنی: اگر ستمکاران تمام آنچه را روی زمین است مالک باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شدید روز قیامت رهایی یابند؛ و از سوی خدا برای آنها اموری ظاهر میشود که هرگز گمان نمیکردند!
– ﴿وَبَدَا لَهُمۡ سَیَِّٔاتُ مَا کَسَبُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾ [الزمر: ۴۸] یعنی: در آن روز اعمال بدی را که انجام دادهاند برای آنها آشکار میشود، و آنچه را استهزا میکردند بر آنها واقع میگردد.
– ﴿فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّهِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ﴾ [طه: ۱۲۱] یعنی: سرانجام هر دو از آن خوردند و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد!
چنانچه ملاحظه می شود بداء در تمام این آیات به معنای ظهور و آشکار شدن به کار رفته است.
طبرسی نیز این آیات را به همین صورت معنا کرده (نگا: طبرسی، مجمع البیان، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، نشر فرهانی، بی جا، ۱۳۵۱، ج ۱۲، ص ۲۱۲ و ج ۲۱ ص ۱۹۲)
طباطبایی از علمای تشیع در تفسیر آیه شریفه ثم بدا لهم من بعد ما… (یوسف آیه ۳۵) چنین آورده که: بدا ظهور رأیی بعد از نبودنش است و بدا لی فی الامر کذا یعنی در آن برای من رای جدیدی ظاهر شد (ر.ک: طباطبایی، المیزان، نشر جامعه، مدرسین حوزه علمیه قم، بی تا، ج۱۱، ص ۱۶۹)
در منابع روایی تشیع احادیثی در مورد بداء آورده شده است. احادیث امامت موسی بن جعفر و سلب امامت از اسماعیل بن جعفر از مصادیق بداء است: ما بدا لله فی شی کما بدا له فی اسماعیل ابنی. (ر.ک: صدوق، الاعتقادات، نشر دار المفید، بیروت، ۱۴۱۴، ص ۲۰) یعنی: برای خدا در هیچ چیز بدا حاصل نشد مانند آنچه در اسماعیل پسرم واقع شد.
شیخ صدوق از بزرگترین محدثان شیعی در قرن ۴ هجری است. نکاتی که در کلام صدوق راجع به بداء در مورد خداوند موجود است، بدین صورت میباشد: از دیدگاه صدوق اقرار به بداء برای خداوند امری واجب است. همچنین معتقد است بداء در مورد خداوند به معنای حقیقی آن یعنی ظهور امری به کار رفته و بدا لله نیز به معنای «ظهَر لِلّهِ» است. (نگا: صدوق، التوحید، موسسه نشر اسلامی، قم، بی تا، ص ۳۳۵-۳۳۶)
همچنین از کلینی نقل است که:
برای الله نسبت به ابومحمد بعد از ابوجعفر رأی جدیدی که قبلا آنرا ندانسته ظاهر گشت چنانکه در ارتباط با موسی پس از رفتن اسماعیل رأیی ظاهر شد که حال او را نمایان ساخت و بداء چنانست که تو با خودت سخن گفته باشی اگرچه باطل گرایان را ناپسند باشد و ابومحمد بعد از من برحق است و او علمی در اختیار دارد که بدان احتیاج است و ابزار امامت همراه اوست. (اصول کافی ص ۴۰)
شیعه معتقد ظهوری است که پس از خفاء یک رأی برای الله حاصل میشود و الله متعال از علت و مصلحت رأی ناآگاه بوده و سپس این مصلحت برای او آشکار میشود!!! بدین گونه که الله متعال می خواست اسماعیل بن جعفر را امام کند اما اسماعیل قبل از به امامت رسیدن فوت میکند و برای الله بداء تحقق می یابد و رأی جدیدی را اتخاذ می کند و رأی سابق خود را تغییر می دهد و موسی بن جعفر را به عنوان امام و ولی مردم قرار میدهد!!! و بدین گونه شیعیان روافض بر الله افترا می بندند و به خداوند نسبت جهل و ناآگاهی میدهند. (نعوذ بالله من الجهل و الهوی)
بداء در روایات ائمه استعمال فراوانی داشته و این نشان از اهمیت ویژه این مسئله از دیدگاه ائمه است. این اهمیت تا جایی است که ثقه الاسلامشان محمد بن یعقوب کلینی در کتاب توحید اصول کافی بابی مستقل و کامل به (باب البداء) اختصاص داده است.
برخی از روایاتی که کلینی آورده چنین است:
– "محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحجال عن ابی اسحاق ثعلبه عن زراره بن اعین عن احدهما قال: ما عبدالله بشی مثل البداء و فی روایه ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله ما عظم الله بمثل البداء"(اصول کافی جلد ۱، ص ۲۰۰، روایت ۱)
. یعنی: زراره از یکی از دو امام(پنجم یا ششم) نقل میکند که فرمود: خدا به چیزی چون بداء پرستش نشده است و در روایت ابن عمیر از هشام ابن سالم است که امام صادق فرمود: خدا به چیزی چون بداء بزرگ شمرده نشده است.
– "علی عن محمد عن یونس عن مالک الجهنی قال: سمعت اباعبدالله یقول: لو علم الناس ما فی القول بالبداء من الاجر ما فتروا عن الکلام فیه. "(اصول کافی، ج ۱، ص ۲۰۴، روایت۱۲) . یعنی: مالک جهنی گوید که شنیدم از اباعبدالله که گفت: اگر می دانستند چه پاداشی در اعتقاد به بدا هست از سخن گفتن در مورد آن سستی نمی ورزیدند.
– "عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن بعض اصحابنا عن محمد بن عمرو الکوفی أخی یحیی عن مرازم بن الحکیم قال: سمعت اباعبدالله یقول: ما تنبأ نبی قط حتی یقر لله بخمس خصال: بالبداء و المشیئه و السجود و العبودیه و الطاعه". (اصول کافی، ج ۱، ص ۲۰۴، روایت ۱۳). یعنی: از مرازم بن حکیم نقل است که گفته است: از ابوعبدالله شنیدم که می گفت: هیچ پیامبری مقام نبوت دریافت نکرده مگر اینکه برای الله به پنج خصلت اعتراف کرده است: بداء، مشیت، سجود، بندگی، اطاعت.
این چنین است که علمای غالی تشیع بر خدا و ائمه.شان دروغ می بندند و شیعیان چون علمای خود را عملا (و نه به زبان!!!) معصوم می دانند حاضر نیستند که قبول کنند علمایشان اشتباه کرده اند. لذا برای ماست مالی کردن موضوع دست به نقدهایی میزنند که هر چه بیشتر آنها را به ورطه کفر می کشاند چراکه انتساب بداء به خداوند مستلزم جهل اوست و این کفریست آشکار. نعوذ بالله من خرافات الشیعه.
﴿ وَفَوۡقَ کُلِّ ذِی عِلۡمٍ عَلِیمٞ﴾ [یوسف: ۷۶]. و خداوند از هر صاحب علمی، عالمتر است
: http://islamtxt.net/